نکته قابل توجه؛ در حسابداری و مالی، میزان سودآوری یک شرکت را نسبت به درآمد (فروش) آن با استفاده از مارجین اندازهگیری میکنند.
اقتصاد و توسعه
ارايه مطالب و جزوات آموزشي به دانشجويان در زمينه مباحث اقتصادي
فصل دوم اقتصاد كلان: حسابداري درآمدد ملي
حسابداري درآمد ملي
توليد ناخالص ملي (GNP) : مجموع ارزش پولي كالاها و خدمات نهايي كه توسط عوامل توليد يك كشور در يك مدت زمان معين (معمولا يكسال) در داخل و خارج كشور توليد ميشود.
توليد ناخالص داخلي (GDP) : مجموع ارزش پولي كالاها و خدمات نهايي كه در داخل مرزهاي يك كشور توسط عوامل توليد داخلي و خارجي در يك مدت زمان معين (معمولا يكسال) توليد ميشود.
خالص درآمد عوامل توليد از خارج (A) : اختلاف بين GNP و GDP كه از تفاضل درآمد عوامل توليد داخلي از خارج و درآمد عوامل توليد خارجي در داخل بدست ميآيد. (نكته : از ملي ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج كسر شود ، داخلي بدست ميايد)
درآمد عوامل توليد خارجي در داخل - درآمد عوامل توليد داخلي از خارج A =
استهلاك (D) : قسمتي از درآمد كه بنگاهها براي تعمير و يا جايگزيني ماشينآلات و ساختمان فرسوده و كهنه كنار ميگذارند. استهلاك اختلاف بين توليد ناخالص ملي GNP و توليد خالص ملي NNP و يا توليد ناخالص داخلي GDP و توليد خالص داخلي NDP است. (نكته : از ناخالص ، استهلاك كسر شود ، خالص بدست ميايد)
D = GNP – NNP , GNP = NNP + D , NNP = GNP – D
D = GDP – NDP , GDP = NDP + D , NDP = GDP – D
ماليات غير مستقيم (TI) : مالياتي كه مستقيما بر روي كالا و يا خدمات وضع ميشود ، مثل ماليات بر سيگار و نوشابه و ماليات بر مصرف و يا ارزش افزوده كه در حال حاضر در ايران اعمال ميشود. در مقابل اين ماليات ماليات مستقيم قرار دارد كه مستقيما بر درآمد فرد و يا شركت وضع ميشود.
يارانه يا سوبسيد (Sub) : پرداختهاي كه از سوي دولت به صورت بلاعوض به مصرفكنندگان و يا بنگاهها صورت تفاوت سود خالص و ناخالص ميگيرد.
خالص ماليات غير مستقيم (NT) : از تفاضل ماليات غير مستقيم (TI) و يارانه يا سوبسيد (Sub) بدست ميآيد.
قيمت بازار (m) : مخارج مصرفي خانوارها و بنگاهها هنگام خريد كالاها و خدمات بر اساس قيمت بازار هر كالا يا خدمت است كه از كل قيمت بازار به اندازه ماليات غير مستقيم به دست دولت و مابقي به دست توليد كنندگان و صاحبان عوامل توليد ميرسد. پس قيمت بازار برابر است با قيمت عوامل (f) بهاضافه ماليات غير مستقيم. m= f + NT
قيمت عوامل يا قيمت پايه (f) : پرداخت به عوامل توليد (يا ارزش افزوده) برابر است با قيمت بازار منهاي ماليات غير مستقيم (چون ماليات غير مستقيم به دست دولت ميرسد). f= m – NT (نكته: از قيمت بازار ، NT كسر شود ، قيمت عوامل بدست ميايد)
توليد به قيمت بازار : برابر است با توليد به قيمت عوامل بهاضافه NT
توليد به قيمت عوامل يا پايه : برابر است با توليد به قيمت بازار منهاي NT
روشهاي محاسبه توليد ناخالص داخلي :
الف. روش توليد يا ارزش افزوده
ارزش افزوده بخش كشاورزي VAag ، ارزش افزوده بخش نفت VAo ، ارزش افزوده بخش صنعت VAIn ، ارزش افزوده بخش خدمات VAs ، كارمزد احتسابي K ، خالص ماليات غير مستقيم NT ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج A ، استهلاك D
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
ج. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
د. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
د. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
سوال : چرا جمع توليد يا ارزش افزوده بخشهاي اقتصادي ميشود توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf ؟
ب. روش درآمد يا توزيع
= NNPf جمع درآمد صاحبان عوامل توليد نيروي كار،زمين، سرمايه و مديريت بشكل حقوق، اجاره، بهره و سود NI =
سوال : چرا جمع درآمد صاحبان عوامل توليد ميشود توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf يا درآمد ملي NI ؟
ج. روش مخارج يا هزينه
C مخارج مصرف تفاوت سود خالص و ناخالص خصوصي ، G مخارج مصرفي دولت ، I سرمايه گذاري ناخالص ( I شامل دو جزء است : I1 سرمايهگذاري ثابت و I2 يا Iup تغيير در موجودي انبار يا سرمايه در گردش، I=I1+I2 ) ، NX خالص صادرات ( NX برابر است با صاردرات منهاي واردات، NX=X-M ) ، W اشتباهات آماري ، A خالص درآمد عوامل توليد از خارج ، D استهلاك ، NT خالص ماليات غير مستقيم
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار GDPm
GDPm= C + G + I + NX + W
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
ج. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
د. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
سوال : چرا جمع مخارج بخشهاي اقتصادي ميشود توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار GDPm ؟
نمونه سوال حسابداري درآمد ملي
1. به سوالات زير پاسخ دهيد:
الف. تفاوت توليد ناخالص ملي GNP با توليد ناخالص داخلي GDP
ب. تفاوت توليد خالص داخلي NDP با توليد ناخالص داخلي GDP
ج. تفاوت توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm با توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
2. اگر در يك اقتصاد فرضي ارزش توليد بخش كشاورزي 15500، ارزش توليد بخش نفت 35000، ارزش توليد بخش صنعت 24000 ، ارزش توليد بخش خدمات 66000 ، كارمزد احتسابي 3000 ، خالص ماليات غير مستقيم 2100 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 2500- و استهلاك 1300 باشد.
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
ج. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
د. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
ﻫ. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
3. اگر در يك اقتصادي مصرف 2000، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 100- ، مخارج دولت 400، استهلاك 200، سرمايه گذاري 8500 ، اشتباهات آماري 50- ، صادرات 700، واردات800 و خالص مالياتهاي غير مستقيم 80 باشد
توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار برابر است با .
توليد ناخالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت عوامل برابر است با .
درآمد ملي برابر است با .
4. اگر در يك مدل اقتصادي ارزش افزوده بخشهاي كشاورزي ، نفت، صنعت و خدمات به ترتيب 155، 350، 240 و 660 و كامزد احتسابي 30 باشد اگر خالص مالياتهاي غير مستقيم 21 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 25 و استهلاك 13 باشد.
توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل برابر است با .
توليد ناخالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت عوامل برابر است با .
درآمد ملي برابر است با .
5. اگر در يك اقتصاد فرضي درآمد صاحبان تفاوت سود خالص و ناخالص عوامل توليد از محل حقوق، اجاره، بهره و سود به ترتيب 60، 20، 12، 45 واحد و خالص مالياتهاي غير مستقيم 8 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 6 و استهلاك 3 واحد باشد.
حاشیه سود یا مارجین به زبان ساده
حاشیه سود، (Profit margin) نسبتی است، که بهوسیله آن، سودآوری هر دلار (یا هر ریال) از فروش را، محاسبه میکنند؛ به این ترتیب که مقدار سود پس از کسر مالیات را بر فروش خالص تقسیم میکنند. به عبارتی دیگر حاشیه سود (خالص) که مارجین هم به آن گفته میشود، یکی از نسبتهای سودآوری است که از تقسیم سود (خالص) بر درآمد یا فروش به دست میآید. سود خالص که آخرین خط از صورت سود و زیان است، با کسر کردن همه هزینههای شرکت، از جمله هزینههای عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینههای مالیاتی، از کل درآمد به دست میآید.
حاشیه سود به شکل درصدی بیان میشود و به عبارتی مشخص میکند که یک شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش (درآمد)، چند میلیون سود به دست میآورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، به این معنی است که این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب میکند.
نکته قابل توجه؛ در حسابداری و مالی، میزان سودآوری یک شرکت را نسبت به درآمد (فروش) آن با استفاده از مارجین اندازهگیری میکنند.
اولین معیار مورد توجه سرمایه گذاران
میزان سود خالص یک شرکت، اولین معیاری است که بیشتر سرمایهگذاران در رابطه با سوددهی شرکت، مدنظر قرار میدهند، ولی توجه محض به سودهای خالص، تصویری دقیق از عملکرد شرکت، ارائه نخواهد داد.
در مقابل نسبتهای حاشیه سود، بجای برآورد کردن میزان داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت، مقدار پولی را که آن شرکت، از تمام درآمدهای حاصل از فروش محصولات، داراییها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار میدهد.
حاشیهها به بیان ساده، عوایدی هستند، که به صورت نسبت یا درصدی از فروش شرکت، بیان میشوند. این درصد، سهامداران و سرمایهگذاران را قادر میسازد، که سوددهی شرکتها را به مقایسه بگذارند.
انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آنها
- انواع اصلی حاشیه سود یا مارجین کدامند؟
- حاشیه سود ناخالص
- حاشیه سود عملیاتی
- حاشیه سود خالص
حاشیه سود انواع مختلفی دارد، که از طریق تحلیل عمودی صورت سود و زیان هم میتوان آنها محاسبه کرد.
حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)
حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر درآمد به دست میآید. برای محاسبه مارجین سود ناخالص از فرمول زیر استفاده میکنیم:
Gross Profit Margin = Gross Profit / Revenue *100
حاشیه سود عملیاتی (OPERATING PROFIT MARGIN)
حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی (EBIT) بر درآمد به دست میآید. مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار میگیرد.
سود عملیاتی به تفاوت سود ناخالص و هزینههای عملیاتی(عمومی، اداری، توزیع، بازاریابی و فروش) اشاره دارد.نسبت سود عملیاتی به فروش همان حاشیه سود عملیاتی میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و بیانگر این است که هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است.
برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده میکنیم:
Operating Profit Margin = Operating Profit / Revenue x 100
حاشیه سود خالص (NET PROFIT MARGIN)
حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص (Net Profit) بر درآمد به دست میآید و یکی از پر کاربردترین نسبتهای مالی است که تحلیلگرهای مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمدهای شرکت مورد ارزیابی قرار میدهند.
به عبارتی، نسبت سود خالص به فروش نیز همان حاشیه سود خالص میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای غیرعملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است. سود خالص نیز به تفاوت سود عملیاتی با اقلام خالص درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی (مانند درآمدها و هزینههای مالی، سود و زیان فروش داراییها) و مالیات اشاره دارد.در حقیقت سود خالص میزان باقیمانده از سود شرکت پس از کسر تمامی هزینههاست.
روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر نمایش داده شده است:
Net Profit Margin = Net Income / Revenue x 100
کاربردها و تحلیل حاشیه سود و مارجین
حاشیه سود نسبتی مفید است که میتواند به ایجاد بینشی درباره انواع جنبههای عملکرد مالی یک شرکت کمک کند.
در سطح ابتدایی، حاشیه سود پایین میتواند این طور تعبیر شود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی درفروش تجربه کند، حاشیه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی به منجر میشود.
حاشیه سود پایین میتواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان تفاوت سود خالص و ناخالص اقتصادی آشکار کند. به طور مثال اگر حاشیه سود شرکتی کم باشد، میتواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکتها در همان صنعت داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج میبرد.
حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت تفاوت سود خالص و ناخالص تفاوت سود خالص و ناخالص هزینههایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (حاشیه سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه داشتن هزینه هاست. این امر مستلزم آن است تا هزینهها بهتر تحت کنترل قرار گیرد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیافتد، مثلاً شرکت به نسبت فروشش موجود کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی را استخدام کرده و یا در فضای بیش ازحد بزرگی فعالیت میکند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این دست. از طرف دیگر حاشیه سود بالا نشانگر شرکت سودآوری است که کنترل بهتری بر هزینههایش به نسبت رقبا دارد.
حاشیه سود همچنین میتواند جنبههای خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص کند. به طور مثال حاشیه سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.
محدودیتهای حاشیه سود
گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازهگیری سودآوری شرکتها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیتهایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام بررسی حاشیـه سود این محدودیتها را در نظر بگیرند.
اگرچه حاشیه سود میتواند برای مقایسه شرکتها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکتها در یک صنعت خاص و با مدلهای کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکتها در صنایع متفاوت اغلب مدلهای کسب و کار مختلف با حاشیه سودهای گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسهای بین حاشیههای سود آنها تقریباً بیمعنی است. به طور مثال، شرکتهایی که اجناس لوکس میفروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکتهای تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین طور ممکن است این شرکتها درآمد بالایی داشته باشند، اما از حاشیه سود پایینی برخوردارند.
نکته، محاسبه حاشیـه سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آنها هیچ سودی ندارند.
توضیحات مدیر مالی در مورد مارجین
اعدادی مثل فروش یا درآمد به ندرت میتوانند چیز خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار قرار دهند و نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل داستان را تعریف نمیکند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش بدین معنی نیست که حاشیـه سود یک شرکت در حال بهبود است. به طور مثال، فرض کنید که درآمد یک سال شرکت فرضی شناسا ۱ میلیارد تومان بوده و ۷۵۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که مارجین سود او را ۲۵% میکند (۲۵%=۱۰۰۰/(۷۵۰-۱۰۰۰)). اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱٫۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینههای آن به ۱ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% میشود ((۱۲۵۰-۱۰۰۰)/۱۲۵۰=۲۰%). گرچه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینهها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.
به همین ترتیب، افزایش یا کاهشی در مخارج شرکت ضرورتاً بدین معنی نیست که حاشیه سود شرکت در حال رشد یا کاهش است. فرض کنید که شرکت فرضی پایا درآمد و مخارجش در یک سال ۲ میلیارد و ۱٫۵ میلیارد تومان باشد. در این صورت حاشیـه سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام میدهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش میدهد، به همین خاطر درآمد کل هم کاهش مییابد. اگر درآمد و مخارج شرکت پایا در سال دوم ۱٫۵ میلیارد و ۱٫۲ میلیارد دلار باشد، پس مارجین سود آن حالا ۲۰% است. گرچه شرکت پایا توانست هزینههای خود را به شکل قابلتوجهی کاهش دهد، ولی حاشیـه سود به شکل قابل ملاحظهای تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریعتر از مخارج با کاهش روبرو شد.
بهطورکلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت.
نگارش: ساناز یوسفی
به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله حسابداری مالی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.
درآمد ملی
درآمد ملی از شاخصهای توسعه اقتصادی بوده و به معنای درآمد بدست آمده توسط صاحبان عوامل تولید در اقتصاد است. درآمد ملی شامل نوع پرداخت به عوامل اساسی است که عبارتند از دستمزد به کارکنان (W) بهره خالص به صاحبان سرمایه IN ، اجاره به صاحبات مستغلات RI و سود شرکتها CP به کارآفرینان میباشد. غیر این موارد درامد صاحبان دارائی PRI را هم باید ملاحظه کرد. تفاوت درآمد ملی با تولید ناخالص ملی در استهلاک و مالیات بر فروش است.
فهرست مندرجات
۱ - تعریف
[ویرایش]
یکی از معیارها و شاخصهای تعیین رفاه جامعه در اقتصاد متکی به بازار آزاد، درآمد ملی است. اگرچه این فاکتور بیانگر توزیع مناسب و عادلانه درآمد در جامعه نیست، اما خود، به نوعی بیانگر واقعیت درآمد جامعه میباشد. درآمد ملی عبارتست از مجموع درآمدهای کسب شده اتباع یک کشور، در چارچوب یک اقتصاد ملی در یک دورۀ معین اقتصادی پس از کسر سرمایههای مصرفی.
۲ - تاریخچه درآمد ملی در ایران
[ویرایش]
در ایران محاسبه درآمد ملی برای نخستین بار در سال ۱۳۳۷ توسط دو کارشناس خارجی برای دوره، ۳۶- ۱۳۳۴ انجام گرفت که به دلیل محدودیتها و ضعف آماری اطلاعاتی با اشتباهاتی چند همراه بود. پس از آن دفتر آمار سازمان برنامه در سال ۱۳۴۱ درآمد ملی کشور را تحت عنوان «تخمین درآمد ملی ایران» به روش تولید برای سالهای ۴۰-۱۳۳۷ انتشار داد.
سرانجام با تشکیل بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۳۹ این مهم به بانک واگذار گردید که تاکنون هر ساله به محاسبه درآمد ملی پرداخته است. مرکز آمار ایران نیز از سال ۱۳۵۱ اقداماتی در زمینۀ محاسبۀ حسابهای ملی بعمل آورده است.
۳ - نحوه محاسبه
[ویرایش]
برای بدست آوردن درآمد ملی باید ابتدا محصول ناخالص ملی و بعد از آن محصول خالص ملی را بدست آورد بدین صورت که:
ارزش بازار ستاندۀ کالاها و خدمات تولید شده قبل از کسر استهلاک و سایر عوامل استهلاککننده ناشی از مصرف کالاهای بادوام سرمایهای، محصول ناخالص ملی را به ما معرفی میکند.
اگر از محصول ناخالص ملی استهلاک و سایر عوامل مستهلککننده ناشی از مصرف کالاهای بادوام سرمایهای را کسر نمائیم، میتوانیم محصول خالص ملی (NNP) را بدست آوریم (Net National product) که میتوان گفت به نوعی محصول ناخالص ملی (پس از کسر انواع سرمایههای مصرفکننده) نیز هست.
حال اگر از آن (محصول خالص ملی)، مالیاتهای غیرمستقیم تجاری، بدهیهای غیرمالیاتی، پرداختهای انتقالی تجاری، مازاد جاری سازمانهای دولتی و اشتباهات آماری را کسر کنیم آنچه بدست میآوریم درآمد ملی خواهد بود که در واقع معادل ارزش ویژه کالاها و خدمات تولیدشده به قیمت عوامل نیز نامیده میشود. درآمد ملی به این دلیل بدست میآید که نشان دهد نبردهای کار و صاحبان اموال و املاک، واحدهای کسب و کار، وامدهندگان در جریان تولید (البته بدون نفع سرمایهای) چه مقدار است.
برای توضیح بیشتر روش استحصال درآمد ملی به صورت خلاصه، باید چنین گفت: درآمد ملی (NI): یا NNP = NNPM- مالیات غیرمستقیم – پرداختهای انتقالی بنگاهها – اشتباهات آماری - مازاد بنگاههای دولتی منهای یارانه.
به عبارت دیگر برای محاسبه درآمد ملی هر آنچه که به عوامل تولید تعلق نگرفته است کسر میکنیم. بنابراین NI یا NNP = حقوق و دستمزد + حق بیمه اجتماعی + درآمد اجارهای + بهره خالص + درآمد مشاغل + سود شرکتها (سود تفاوت سود خالص و ناخالص سهام + سود توزیعنشده+ مالیات بر سود شرکتها + سود سهام پرداختی به دولت)
۴ - روشهای عملی محاسبه
[ویرایش]
روش عملی محاسبه درآمد ملی در سه روش زیر خلاصه میشود:
۱: روش درآمد که در آن مجموع درآمدهای حاصل از فعالیتهای اقتصادی طی یک دورۀ معین محاسبه میشود و نشاندهنده توزیع درآمد میان عوامل تولید است؛ یعنی حقوق و دستمزد برای عامل کار، بهره و سود برای سرمایه و صاحبکار اقتصادی، و اجاره برای زمین. این روش به علت اینکه مبتنی بر اظهار نامۀ مالیاتی است در اغلب کشورها از جمله ایران که این نوع اظهارنامهها دقیق و جامع نیست جواب نمیدهد.
۲: روش هزینه که مصرف و پسانداز کل اقتصاد برآورد میشود و البته در این مورد باید بین هزینههای مصرفی و هزینههای سرمایهای تفاوت قایل شد.
۳: روش تولید که در آن تولید کالا و عرضه خدمات برای تمامی بخشهای اقتصادی کشور در یک دورۀ معین محاسبه میشود در این روش ارزشهای افزوده هز بخش (که در حقیقت همان تفاوت ارزش تولید و هزینه واسطهای است) مبنای برآورد قرار میگیرد.
تفاوت سود خالص و ناخالص
سود وزیان چیست؟
- در حسابداري به چه نحو سود حساب ميشود؟
- سود و زيان به چند روش انجام ميشود؟
- تراز نامه سود وزيان به چه صورتي نوشته ميشود؟
- آيا سود وزيان جامع با صورت سود وزيان تفاوت دارد .
در حسابداری در انتهای دوره گردش مالی محاسبه سود وزیان براساس فعالیت های یک کسب و کارو میزان در آمد و هزینه ها بدست می آید. صورت در آمد و هزینه که به صورت سود وزیان معروف است. در معادله حسابداری به میزان درآمد، هزینه ها و همچنین سود یا زیان انتهای دوره که در طی یک بازده زمانی مشخص تعیین میکند، مجموع در آمد های یک موسسه، بیشتر از هزینه های آن بوده یا زیان آور بوده و مجموع هزینه ها، بیشتر از درآمد های آن بوده است.این اصل بر مبنای حسابداری تعهدی محاسبه میشود. در حسابداری تعهدی عملکرد یک شرکت بدون در نظر گرفتن بازده زمانی و با شناسایی رویدادهای اقتصادی رخ داده به صورت نقدی محاسبه میشود. در اصل به زبان ساده تر میشه گفت، در آمد زمانی شناسایی میشود که به وجه نقد تبدیل شود و هزینه ها هم زمانی شناسایی میشود که پرداخت شده باشد.چه برای هزینه های گذشته ویا هزینه های در پیش رو و همچنین در صورتی که شرکت یا موسسه، سود وزیان کند سود سهام پرداخت شده به سهامداران عادی به عنوان هزینه ودر آمد حاصل از صدور سهام به عنوان یک در آمد شناسایی میشود.
در حسابداری به چه نحو سود حساب میشود؟
یک اصل در حسابداری رعایت میشود. که ابتدا هر آنچه که در یک شرکت یا موسسه در آمد کسب شده حساب میشود و بعد هزینه ها کسر میشود.و در صورتی که در آمد بیشتر از هزینه ها باشد. سود حساب میشود ودر صورتی که هزینه ها بیشتر باشد زیان حساب میشود یا به عبارتی:
هزینه های دوره مالی+ درآمد دوره مالی=سود دوره مالی
و برعکس آن: درآمد های دوره مالی+هزینه های دوره مالی=زیان دوره مالی
سود و زیان به چند روش انجام میشود؟
سود ناخالص:آنچه یه شرکت یا موسسه مالی از فروش کالا یامحصول خود بدست می آورد و هزینه های مرتبط در مورد کالای فروخته شده از آن کسر نمیشود. به آن سود ناخالص گفته میشود.
سود ناخالص= هزینه های دوره مالی_میزان فروش کالا
سود عملیاتی: یک محصول همیشه با بهای تمام شده کالای فروش رفته یا هزینه های فروش روبرو است که در آن مواد اولیه، استهلاک، دستمزد مستقیم و غیر مستقیم، ماشین آلات و … حساب میشود. سود عملیاتی بعد از کسر این موارد به حساب می آید.
سود عملیات=هزینه استهلاک – هزینه های عملیاتی – سود ناخالص
سود خالص: برای اینکه بدانیم، نتایج کسب و کار یک موسسه یا شرکت سود آور بوده یا زیان بار سود خالص باید انجام شودکه به این شکل محاسبه میشود
سود خالص= مالیات- در آمدهای غیر عملیاتی+ هزینه های غیر عملیاتی-سود عملیاتی
تراز نامه سود وزیان به چه صورتی نوشته میشود؟
در حسابداری برای گرفتن گزارش مالی از تراز نامه یا بیلان استفاده میشود.که در آن وضعیت دارایی ها و بدهی ها و سرمایه را مشخص میکند. از ترازنامه به عنوان یک گزارش کلی استفاده میشود، بر طبق این معادله باید دارایی ها شرکت یا موسسه سمت راست و بدهی ها یا حساب های پرداختی و سرمایه در سمت چپ گزارش داده شود و در پایان محاسبه هر دو طرف معادله مساوی باشد. در اصل ترازنامه صورتی ، نوشته شده برای بررسی وضعیت مالی شرکت ها میباشد. حسابدار در ترازنامه باید گزارشی از منابع اقتصادی شرکت ها، و تعهدات اقتصادی را درج کرده، تراز نامه میزان دارایی هر موسسه مالی یا شرکت را در پایان فصل مالی نشان داده میشود.
آیا سود وزیان جامع با صورت سود وزیان تفاوت دارد .
هدف اصلی از محاسبه سود وزیان جامع بدست آوری، همه هزینه ها و در آمدهای یک دوره مالی میباشد.تفاوتی که در سود و زیان جامع با صورت سود وزیان، وجود دارد بر سه اصل است. که در اینجا به موارد زیر به ترتیب اشاره می شود.
یک. سود وزیان خالص دوره طبق صورت سود وزیان.( از قبیل در آمد ها و هزینه های ناشی از تجدید ارزیابی داراییهای ثابت مشهود).
دو. سایر در آمد ها و هزینه های استفاده شده جداگانه.( از قبیل اختلاف حاصل از تسعیر داراییها و بدیهای ارزی )
سه .تهدیدات سنواتی ( سود وزیان جامع شناسایی شده و در فاصله تاریخ صورتهای مالی دوره قبل و آخر دوره مالی به دست می آید).
برای آنکه صاحبان سرمایه، از گردش مالی خود در دوره مالی آگاه باشند باید همه درآمد ها و هزینه ها مشخص شود. ودر آخر مورد ارزیابی قرارگیرد. که شامل در آمد ها و هزینه های تحقق یافته و تحقق نیافته میشود، حسابدار با در نظر گرفتن آنچه که صورت سود و زیان دوره به آن داده است. از آن به عنوان اولین قلم و به صورت جداگانه در صورت سود وزیان جامع به کار می برد و بعد در آمد ها و هزینه های بد ست آمده را حساب میکند و از این طریق افزایش یا کاهش در آمدها و هزینه های صاحبان سرمایه مشخص می شود.
حاشیه سود یا مارجین به زبان ساده
حاشیه سود، (Profit margin) نسبتی است، که بهوسیله آن، سودآوری هر دلار (یا هر ریال) از فروش را، محاسبه میکنند؛ به این ترتیب که مقدار سود پس از کسر مالیات را بر فروش خالص تقسیم میکنند. به عبارتی دیگر حاشیه سود (خالص) که مارجین هم به آن گفته میشود، یکی از نسبتهای سودآوری است که از تقسیم سود (خالص) بر درآمد یا فروش به دست میآید. سود خالص که آخرین خط از صورت سود و زیان است، با کسر کردن همه هزینههای شرکت، از جمله هزینههای عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینههای مالیاتی، از کل درآمد به دست میآید.
حاشیه سود به شکل درصدی بیان میشود و به عبارتی مشخص میکند که یک شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش (درآمد)، چند میلیون سود به دست میآورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، به این معنی است که این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب میکند.
نکته قابل توجه؛ در حسابداری و مالی، میزان سودآوری یک شرکت را نسبت به درآمد (فروش) آن با استفاده از مارجین اندازهگیری میکنند.
اولین معیار مورد توجه سرمایه گذاران
میزان سود خالص یک شرکت، اولین معیاری است که بیشتر سرمایهگذاران در رابطه با سوددهی شرکت، مدنظر قرار میدهند، ولی توجه محض به سودهای خالص، تصویری دقیق از عملکرد شرکت، ارائه نخواهد داد.
در مقابل نسبتهای حاشیه سود، بجای برآورد کردن میزان داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت، مقدار پولی را که آن شرکت، از تمام درآمدهای حاصل از فروش محصولات، داراییها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار میدهد.
حاشیهها به بیان ساده، عوایدی هستند، که به صورت نسبت یا درصدی از فروش شرکت، بیان میشوند. این درصد، سهامداران و سرمایهگذاران را قادر میسازد، که سوددهی شرکتها را به مقایسه بگذارند.
انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آنها
- انواع اصلی حاشیه سود یا مارجین کدامند؟
- حاشیه سود ناخالص
- حاشیه سود عملیاتی
- حاشیه سود خالص
حاشیه سود انواع مختلفی دارد، که از طریق تحلیل عمودی صورت سود و زیان هم میتوان آنها محاسبه کرد.
حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)
حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر درآمد به دست میآید. برای محاسبه مارجین سود ناخالص از فرمول زیر استفاده میکنیم:
Gross Profit Margin = Gross Profit / Revenue *100
حاشیه سود عملیاتی (OPERATING PROFIT MARGIN)
حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی (EBIT) بر درآمد به دست میآید. مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار میگیرد.
سود عملیاتی به تفاوت سود ناخالص و هزینههای عملیاتی(عمومی، اداری، توزیع، بازاریابی و فروش) اشاره دارد.نسبت سود عملیاتی به فروش همان حاشیه سود عملیاتی میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و بیانگر این است که هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است.
برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده میکنیم:
Operating Profit Margin = Operating Profit / Revenue x 100
حاشیه سود خالص (NET PROFIT MARGIN)
حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص (Net Profit) بر درآمد به دست میآید و یکی از پر کاربردترین نسبتهای مالی است که تحلیلگرهای مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمدهای شرکت مورد ارزیابی قرار میدهند.
به عبارتی، نسبت سود خالص به فروش نیز همان حاشیه سود خالص میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای غیرعملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است. سود خالص نیز به تفاوت سود عملیاتی با اقلام خالص درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی (مانند درآمدها و هزینههای مالی، سود و زیان فروش داراییها) و مالیات اشاره دارد.در حقیقت سود خالص میزان باقیمانده از سود شرکت پس از کسر تمامی هزینههاست.
روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر نمایش داده شده است:
Net Profit Margin = Net Income / Revenue x 100
کاربردها و تحلیل حاشیه سود و مارجین
حاشیه سود نسبتی مفید است که میتواند به ایجاد بینشی درباره انواع جنبههای عملکرد مالی یک شرکت کمک کند.
در سطح ابتدایی، حاشیه سود پایین میتواند این طور تعبیر شود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی درفروش تجربه کند، حاشیه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی به منجر میشود.
حاشیه سود پایین میتواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال اگر حاشیه سود شرکتی کم باشد، میتواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکتها در همان صنعت داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج میبرد.
حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینههایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (حاشیه سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه داشتن هزینه هاست. این امر مستلزم آن است تا هزینهها بهتر تحت کنترل قرار گیرد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیافتد، مثلاً شرکت به نسبت فروشش موجود کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی را استخدام کرده و یا در فضای بیش ازحد بزرگی فعالیت میکند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این دست. از طرف دیگر حاشیه سود بالا نشانگر شرکت سودآوری است که کنترل بهتری بر هزینههایش به نسبت رقبا دارد.
حاشیه سود همچنین میتواند جنبههای خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص کند. به طور مثال حاشیه سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.
محدودیتهای حاشیه سود
گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازهگیری سودآوری شرکتها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیتهایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام بررسی حاشیـه سود این محدودیتها را در نظر بگیرند.
اگرچه حاشیه سود میتواند برای مقایسه شرکتها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکتها در یک صنعت خاص و با مدلهای کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکتها در صنایع متفاوت اغلب مدلهای کسب و کار مختلف با حاشیه سودهای گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسهای بین حاشیههای سود آنها تقریباً بیمعنی است. به طور مثال، شرکتهایی که اجناس لوکس میفروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکتهای تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین طور ممکن است این شرکتها درآمد بالایی داشته باشند، اما از حاشیه سود پایینی برخوردارند.
نکته، محاسبه حاشیـه سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آنها هیچ سودی ندارند.
توضیحات مدیر مالی در مورد مارجین
اعدادی مثل فروش یا درآمد به ندرت میتوانند چیز خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار قرار دهند و نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل داستان را تعریف نمیکند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش بدین معنی نیست که حاشیـه سود یک شرکت در حال بهبود است. به طور مثال، فرض کنید که درآمد یک سال شرکت فرضی شناسا ۱ میلیارد تومان بوده و ۷۵۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که مارجین سود او را ۲۵% میکند (۲۵%=۱۰۰۰/(۷۵۰-۱۰۰۰)). اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱٫۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینههای آن به ۱ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% میشود ((۱۲۵۰-۱۰۰۰)/۱۲۵۰=۲۰%). گرچه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینهها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.
به همین ترتیب، افزایش یا کاهشی در مخارج شرکت ضرورتاً بدین معنی نیست که حاشیه سود شرکت در حال رشد یا کاهش است. فرض کنید که شرکت فرضی پایا درآمد و مخارجش در یک سال ۲ میلیارد و ۱٫۵ میلیارد تومان باشد. در این صورت حاشیـه سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام میدهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش میدهد، به همین خاطر درآمد کل هم کاهش مییابد. اگر درآمد و مخارج شرکت پایا در سال دوم ۱٫۵ میلیارد و ۱٫۲ میلیارد دلار باشد، پس مارجین سود آن حالا ۲۰% است. گرچه شرکت پایا توانست هزینههای خود را به شکل قابلتوجهی کاهش دهد، ولی حاشیـه سود به شکل قابل ملاحظهای تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریعتر از مخارج با کاهش روبرو شد.
بهطورکلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت.
نگارش: ساناز یوسفی
به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله حسابداری مالی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.
دیدگاه شما